دختــــــــــر هابیل

ساخت وبلاگ

ازساعت 12تا همین الان

میخواستم یه آموزش سه مرحله ای ببینم

اونم نه اینستا و یوتیوب همین نمایش دربه در وطنی

آخرش نشد هی قطع شد هی خطا زد

یه آموزش نهایت 28دقیقه تموم نشد با این سرعت نت

فصل الخطاب:خاک همه ی عااااالم تو سرتون

تمام.

+ نوشته شده در  جمعه نهم دی ۱۴۰۱ساعت 3:39  توسط دختـر هابیل  | 

دختــــــــــر هابیل...
ما را در سایت دختــــــــــر هابیل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 011832 بازدید : 88 تاريخ : يکشنبه 11 دی 1401 ساعت: 18:18

امیرعلی خجسته دل یه برگه آورده که امضا کنم مبنی بر رضایت بنده برای رفتن به اردو.برگه رو میخونم یه اردوی تفریحی ورزشی که تازه به تصویب شورای عالی مدرسه هم رسیده!!چه کبکبه و دبدبه ای؟ چه پرطمطراق شورای عالی مدرسه؟ حالا مقصد کجا؟پارک روبه روی مدرسه شون!!!خیلی تاثیرگذار بود!! برگه رو امضا نمیکنم هرچند بخاطر آلودگی هوای مصلحتی کنسل شد. بهش میگم به این مقدار دلخوش نباش.تو کیش تو لابی هتل بودیم که یهو ولوله ای شد کلی بچه مدرسه ای اومده بودند، گفتن از تهران اردو اومدیم کیش اونم هتل 5ستاره.احتمالا شورای عالی اینا کارش درسته. حالا من کار به مدارس هیئت امنایی تهران ندارم که اردوهاش سوئد و سوئیس هست اونا برای از ما بهترونه و ژن خوب. ولی بعضی چیزها صداش خیلیه اما طبل تو خالیه، شبیه همون دستگاه کرونا یاب، یا شبیه یه بیمارستان تو شهرمون، آفتاب و لگن هفت دست، شام و نهار هیچی یکی از دوستان دل درد گرفت رفت اونجا، یهو پرستارها که تو ایستگاه پرستاری در حال گپ و گفتگو بودند، پریشون حال تر از بیمار گفتن ما اینجا دکتر متخصص نداریم، اگه آپاندیس باشه میخوای چیکار کنی برو اون یکی بیمارستان، یا اگه شب درد زایمانت گرفت، سعی کن به صبح برسونی چون شب کسی نباید بزاد دکتر ندارند. ما درس ایلام، ماد، هخامنشیان داشتیم یه درس 4واحد که باید عرض و ارتفاع کاخ ها رو بلد باشیم، سنگ نبشته ها را ایضا"داریوش شاهِ بزرگ، شاه شاهان، شاهِ کشورهای همه‌گونه مردم، شاه در این زمینِ بزرگِ دورودراز، پسرِ ویشتاسپ، هخامنشی، پارسی، پسرِ پارسی، یک آریایی، دارای نژاد آریایی" درحالیکه باید ما رو اردو به تخت جمشید میبردن، نه اینکه یه جزوه بدند و تو تو خیالت تصور کنی اینجا نقش رستم و اینجا آپادنا ست و پرسپولیس!!چون به ما یاد ندادند که آ دختــــــــــر هابیل...ادامه مطلب
ما را در سایت دختــــــــــر هابیل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 011832 بازدید : 94 تاريخ : يکشنبه 11 دی 1401 ساعت: 18:18

بچه که بودیم کریم یه نیگا بهمون می‌کرد و می گفت:چقدر بهت میادما هم خرد مجسم خودمون رو برانداز میکردیم و با ذوق می گفتیم :چی؟میگفت:جوشم!!جوشم خیلی بهت میاد و میزد زیر خندهچلنگر نوشت:جوشم بهت میاد یعنی خیلی متنفرم ازت.نتیجه اخلاقی :زود ذوق نکنید! + نوشته شده در  یکشنبه یازدهم دی ۱۴۰۱ساعت 15:26  توسط دختـر هابیل  |  دختــــــــــر هابیل...ادامه مطلب
ما را در سایت دختــــــــــر هابیل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 011832 بازدید : 97 تاريخ : يکشنبه 11 دی 1401 ساعت: 18:18